خاطرات نی نی ما

سلام

سلام عزیزم    دیروز رفتم باز صدای قلبتو گوش دادم و خیالم راحت شد عزیزم دیشبم با مامان جونت رفتیم چندتا سیسمونی مامان جونت که  وسیله هارو دیده بود حول شده بود و میگفت همین الان بخریم ولی من گفتم زوده ایشالا تا چند هفته دیگه میرم خرید برات عزیز دلم میخام وسیله هات تو خونه خودمون باشه واسه همین دارم طولش میدم تا بابایی خونه رو تکمیل کنه ان شاالله که زود تموم میشه خیلی دوست دارم بوس ...
28 مهر 1392

در هم....

سلام عزیز دلم خیلی لگدای ارومی میزنی این روزا واقعا دلگرمی مامانی خیلی دوست دارم راستی اقاجونت از شیراز واست یه ژاکت اورده حالا عکسشو میذارم ببینی       امیدوارم همیشه سالم باشی و این چند ماهم زود بگذره تا شما زود بیای تو بغلم خیلی دوست دارم عزیزم. اوووووووووووووووووووووووووووماااااااااااچ.. اینم یه شعر مخصوص که درباره پاییزه و الان که فصل پاییزه و این شعر مناسبشه راستی انارای خوشمزه ام الان فصلشه که مامانی حسابی داره میخوره:   سلام به فصل پاییز به فصل باغ عریان به فصل زردی برگ به فصل باد وطوفان سلام به مهر وآبان به ماه سرد آذر به میز و تخته وگچ به درس و مشق ودفتر به مدرسه ، به ب...
25 مهر 1392

سونو جدید

سلام عزیزم دیشب رفتم سونو گفت شما حالت خوب خوبه خدارو شکر 23 هفته و 4 روزتم هست نمیدونی چه ناز بودی همش دستتو میکردی تو دهنت و درمیاوردی بابایی هم هی نگاه میکرد و دلش ضعف میرفت دکتره به بابایی نشونت میداد وزنتونم 700گرم بود که گفت خوبه نمیدونی چقد منو بابایی خوشحالیم خدایا هزار مرتبه شکرت   اینم عکس سونو ...
22 مهر 1392

دومین هدیه از بابایی

س لام نی نی خوشکلم چندروز نرسیدم بهت سر بزنم ببخشید راستی یه خبر خوب بابایی دیروز از ماموریت برگشت و یه لباس خوشملم واسه شما اورده این دومین لباسته عزیز دلم الان عکسشو میذارم امیدوارم دوسش داشته باشی وقتی میبینیش     من که خیلی خوشم اومد ازش ایشالا وقتی اومدی خودت از باباییت تشکر میکنی خیلی دوست دارم اووووووووووووووووووووووماچ ...
20 مهر 1392

اهنگ قلب تو.......

سلام عزیزم امروز رفتم مرکز بهداشت وهمه چیمو کنترل کرد وگفت خوبه ومشکلی نیس صدای قلب شماهم که از هر اهنگی برا مامان قشنگ تره گوش دادیم نمیدونی چه لذتی داره خیلی خوشحالم بوس عزیزدلم       شما الان تو ماه 5 هستی و روزبه روز بزرگو بزرگتر میشی انشاالله امروز بابایی یه شعرم برات گفته:   کاکل زری             پسر منی   باباییه دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
20 مهر 1392

لباس مامانی

سلام نی نی عزیزم امروزیه لباس بارداری خوشمل خریدم که گشادو راحته وشما هم توش پیدایی.این اولین لباس بارداریمه.مبارکم باشه.     امروز شما 4ماهو بیستو نه روزته فردا میری تو پنج ماه .بووووووووووووووووووووس ...
13 مهر 1392

روز اول دانشگاه

سلام عزیزم امروز رفتم دانشگاه وشما حسابی با هر حرفی که استاد میزد تکون میخوردی.منم هی کیف میکردم.بعضیا متوجهت شدن بعضیا هم نه.یکمم گشنگی کشیدم ببخشین.خیلی دوست دارم بووووووووووس ...
11 مهر 1392

درد دل

سلام جگر مامان.. امروز یه کم تکونای موجی رفتی و هی مامان احساس گشنگی میکنه و هی میره سر یخچال.خوبه کسی نیس ببینه. عزیز دلم یه کم نگرانتم نمیدونم چرا.ولی میخام برم سونو تا خیالم راحت بشه.رفتم میام خبرشو بهت میدم.ایشالا که سالم سالمی. نفس منی زندگی.تازه دارم مزه مامان شدن رو میچشم نمیدونی چه حس جالبیه وقتی ادم نگران نی نیش میشه.باورم نمیشه قراره تا چندوقت دیگه مثل یه مامان واقعی بغلت کنمو بهت غذابدمو خالاصه همه جوره بهت برسم. فک کن تو نی نی خود خودمی مال خود خودم.نمیدونی چه حس قشنگیه.ایشالا سالم و به موقعش تو بغلم باشی.     دوشت دالم نی نی خوجمل م       ...
10 مهر 1392